سپیده

سپیده

******************
سپیده

سپیده

******************

پایــیـز ؛ فـصلی پـــر از احـسـاس

وقتی که تو بارانی می‌شوی در آسمان چشمانت غرق می‌شوم و فراموش می‌کنم که هوا پاییزی است. برخیز تا پنجره‌ها را به روی خزان ببندیم، بیم دارم خزان خاطراتمان را غارت کند. باغچه از حجم علفهای هرز سکوت انباشته شده. از خلوت کوچه دلم می‌گیرد و هنوز در انتظار بارانی شدن چشمانت هستم. هر چند که می‌دانم بارانی شدن، دل آسمانی می‌خواهد.

نظرات 4 + ارسال نظر
Reza دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 06:41 ب.ظ http://deldar.blogsky.com

گل سرخی به او دادم . گل زردی به من داد...!!!
برای یک لحظه ی ناتمام قلبم از طپش افتاد ... !!!
با تعجب پرسیدم :
مگر از من متنفری ... ؟؟؟
گفت :
نه ؛ باور کن ... نه !!!
ولی چون تورا واقعا دوست دارم نمی خواهم پس از آنکه
از لبانم کام گرفتی برای پیدا کردن گل زرد ؛ زحمتی به
خود هموار کنی .

سلام...دوست عزیز وبلاگ زیبای شما با افتخار لینک شد...سر فرصت میام وبلاگتون...

بای تا های

هر چند که می‌دانم بارانی شدن، دل آسمانی می‌خواهد.......


سلام . مهربان ... ممنون که اومدی .. واقعا مطالب نابی رو گذاشتی دستت درد نکنه ... ممنون بابت خبری که دادی

فرهاد طالبیان ریزی چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 03:47 ق.ظ http://sakhtolid2012.blogfa.com/

چقدر زیبا
دست مریزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد