سپیده

سپیده

******************
سپیده

سپیده

******************

عزیزم تو فرارکن من مردونه ایستادم



یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند :
با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر،تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود..
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان
لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های
مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
…….
نتیجه گیری:
پس یاد گرفتید چی کار کنید دیگه، اگه ببر به شما و همسرتون حمله کرد به
زنتون بگید عزیزم تو فرار کن!!! من مردونه جلوی ببر رو می گیرم!

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 11:37 ب.ظ http://labkhandemasnoee.blogfa.com

سلام
وبت عالیه عزیزم
من می تونم این پستت رو بزارم توی وبم?
لطفا خبرم کن

Reza شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 04:23 ق.ظ http://deldar.blogsky.com

قصه اصحاب کهف یک شوخیست،
اینجا یک روزکه بخوابی همه تو را از یاد میبرند...!

Reza سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 10:53 ب.ظ http://deldar.blogsky.com

لینکی دوسته عزیز

دل شکسته جمعه 9 فروردین 1392 ساعت 08:08 ب.ظ http://berkeyetanhayeee.blogfa.com

سلام<چه عجب دوباره بعد آز یه عمری اومدین!!!!!!!
سال نوی تو هم مبارک!راستی چرا لینکم نکردی<من که لینکت کردم!
منو لینک کن یادت نره ها!

مهناز پنج‌شنبه 8 فروردین 1392 ساعت 03:20 ب.ظ http://nimdar.net

سلام خوبی؟وبلاگت را دیدم پست های جالب و قشنگی داری خیلی خوبه همینجوری ادامه بده تا به موفقیت برسی من میتونم بازم بهت سر بزنم؟بازدید سایت من بالاست بیا اونجا تبادل لینک کن تا از سایت منم بیان بهت سر بزنن

بهزاد پنج‌شنبه 8 فروردین 1392 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.jeepers-creepers.blogsky.com

سلام

وبلاگتون خیلی قشنگبود ممنون

به وبلاگ من هم سر بزنید با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد